تولدت مبارک جوان اول
سردار آزمون که حالا جوان اول فوتبال ایران است، یازدهم دیماه 73 در گنبد کاووس به دنیا آمد. پدر دوست داشت پسرش هم ستاره والیبال شود اما آنقدر در والیبال ایران در حق خلیل ظلم شده بود که نخواست آن بلاها سر پسرش هم بیاید. خلیل، سردار نونهال را از سالنهای والیبال بیرون کشید و به زمینهای فوتبال فرستاد و مسیر زندگی پسرک عوض شد. حضور همزمان در تیم ملی نوجوانان و سپاهان برای خیلی از چهارده، پانزده سالهها مدینه فاضله و سرزمین موعود است اما برای سردار که نگاهش به افقهای دورتر بود، سپاهان حکم یک ایستگاه موقت را داشت. سردار از سپاهان و تیم ملی جوانان به روبینکازان رسید تا از سنین کم مزه لژیونر بودن زیر زبانش باشد.
او حالا پیراهن روستوف را میپوشد اما اینجا هم برایش ایستگاه آخر و نهایت آرزو نیست. سردار بازی در قلب فوتبال اروپا را هدف قرار داده و دیر و دور نیست که به این هدف هم برسد. شاید او ژانویه سال بعد، وقتی 22 ساله شد، تولدش را در حالی جشن بگیرد که پیراهن تیمی در لیگ برتر جزیره یا لالیگا را میپوشد. فعلاً امسال جشن تولد سردار در گنبد برگزار میشود. سردار با استفاده از تعطیلات لیگ روسیه به استان گلستان رفته و در خانه پدری است. دیروز که با خلیل آزمون تماس گرفتیم تا تولد سردار را تبریک بگوییم، وسط خوش و بش و تعارفات مرسوم، از خلیل پرسیدیم برای تولد سردار چه برنامهای دارید و چه هدیهای میخواهید به او بدهید؟ پدر سردار گفت: «هنوز نمیدانم جمعه در خانه برایش تولد بگیریم یا در هتل، در مورد هدیه هم هنوز تصمیم نگرفتهام.» سردار که از دوسالگی با پدرش به سالنهای والیبال میرفت، خیلی زود با اصرار خلیل، مسیرش عوض شد و حالا هم پدر و پسر از این تغییر مسیر راضی هستند.
آزمون میگوید: «والیبال به درد سردار نمیخورد. والیبال چه گلی به سر من و نسل من زد که به سر پسرم بزند؟! همین حالا تیم والیبال شهر ما با اتوبوس از گنبد میرود زاهدان! من که نمیتوانستم به بچهام خیانت کنم و بگویم چون خودم والیبالیست بودم، تو هم برو دنبال والیبال... سردار از 8 سالگی معلوم شد استعداد عجیبی در فوتبال دارد و میتواند گلزن خوبی باشد.» پدر سردار همچنین از تلاش برای گرفتن مجوز و راهاندازی باشگاه پرورش اسب حرف میزند و به شوخی میگوید: «برای سردار اسب خریدیم، حالا باید اسطبل آن را هم بخرم (خنده)، با توجه به علاقه سردار به اسب و سوارکاری، دنبال گرفتن مجوز باشگاه پرورش اسب هستم.» خب، مبارک است، به زودی پرورش اسب میشود سرگرمی سردار...
چند نکته جذاب درباره آزمون در آستانه تولدش
سردار؛ عاشق رئال، ایبراهیموویچ و چکدرمه!
چند نکته حاشیهای درباره زندگی سردار آزمون. او عاشق یک غذای ترکمنی است و بزرگترین آرزویش بازی در تیم رئالمادرید است. سردار آرزو دارد روزی برای تیمملی 100 گل بزند.
سردار آزمون یک بار به تمرین پرسپولیس رفت و باعث شد تا شایعات زیادی به راه بیفتد که او پرسپولیسی است ولی سردار در مصاحبهای گفت: «فقط به خاطر آقای رویانیان به تمرین پرسپولیس رفتم.»
سردار طرفدار رئالمادرید است و حتی یک بار وقتی به خبرورزشی آمد گفت: «به طور شخصی آرزو دارم که یک روز برای رئالمادرید بازی کنم. بازی در سانتیاگو برنابئو رؤیای من است.»
آزمون یکی از تلخترین اتفاقات عمر فوتبالیاش را حذف تیمملی از جام ملتها میداند و میگوید: «غیرمنتظره و البته دردناک بود. واقعاً تیم خیلی خوبی داشتیم و حقمان رسیدن به فینال بود.»
یکی از بزرگترین آروزهای سردار این است که برای تیمملی 100 گل ملی بزند. او این مسئله را یک بار در مصاحبههایش گفت.
سردار بارها کروش را یک مربی باهوش اعلام کرد و میگوید برایش کار با او بسیار باافتخار است. سردار یک بار گفت: «او وقتی به چهره بازیکن نگاه میکند، میفهمد که شب قبل با ناراحتی خوابیده یا حتی دیر خوابیده.»
سردار 4 دوست نزدیک فوتبالی دارد؛ مهدی طارمی مهاجم پرسپولیس، علیرضا جهانبخش، مرتضی پورعلیگنجی و سعید عزتاللهی همبازیاش در روبینکازان. سردار در اردوهای تیمملی معمولاً با طارمی هماتاق است.
سردار هم شوخ است و هم بانمک. روابط عمومی خیلی خوبی دارد و به همین دلیل همیشه رابطه خوبی با اطرافیانش دارد. تا به حال کسی پشت سر او حرف بدی نزده است.
قرار نبود اسم سردار، سردار باشد. مادر و پدرش قرار بود اسم او را پژمان بگذارند ولی پدربزرگش اسم او را سردار گذاشت.
سردار یک جوان کاملاً احساساتی است ولی همیشه سعی میکند احساساتش را بروز ندهد.
غذای مورد علاقه سردار، چکدرمه است که یک غذای ترکمنی است؛ ترکیبی از برنج و گوشت.
الگوی خارجی سردار آزمون، ایبراهیموویچ است و الگوی داخلیاش هم علی دایی.
سردار آزمون در اردوهای تیمملی با جهانبخش خیلی شوخی میکند چون میگوید هر سؤالی از او میپرسد، انگلیسی جواب میدهد!
سردار با مهدی طارمی خیلی رفیق است اما درباره او همیشه یک جمله جالب میگوید: «نمی دانم چرا همیشه خسته است و اصلاً حوصله ندارد!»